loading...

Server Error- blogfa.com

Content extracted from http://dokhtareomidvar.blogfa.com/rss.aspx?1601648190

بازدید : 257
جمعه 1 آبان 1399 زمان : 18:38

دیدی بعضی وقتا جوگیر میشی بدون اینکه فکر کنی‌ی چی میپرونی🤦🏻‍♀️بعد دیگه نمیتونی بگی اشتباه کردم...جوگیر شدم گفتم شام امشب با من...نمیدونم چرا اینکارو کردم..الان حالشو ندارم بلند شم چ برسه شام...الان ینی من مسئولم در برابر گشنگی بقیه..فک نکنم به غذای حاضری هم راضی شن بخاطر کرونا...کاش‌ی دکمه داشتم میزدم غذا میومد بالا😐برم‌ی فکری بکنم..جوگیری خیلی بده خیلی😭

پارت جديد kissing doll
برچسب ها
بازدید : 381
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 10:38

محبوبم بیا و بی خیال حلقه شو
تتو به این خوبی😍من وااااقعا عاشقش شدم...حیف نیس تو این وضعیت اقتصادی پول حلقه بدیم...تازه این هم دلبرتره هم جذاب تر😍حالا جدا از وضعیت اقتصادی،عجیب اینا نشسته به دلم😍مدلهای دیگشم بعدا میزارم نظرسنجی میکنم..فعلا محو این بشم

راضی بودن به سخت ترین مقدرات الهی...
بازدید : 220
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 10:38

امروز یاد سه سال دبیرستانم افتادم...واقعا دیگه تکرار نمیشه اون روزا..انقد که الکی خوش بودیم..انقد که خوش میگذشت بهمون..یادمه‌ی بار سال آخر که بودیم با ناظم مدرسمون خیلی رابطه خوبی داشتیم..بعد اومد به ایکیپ ما گف بچه‌ها من امروز خیلی کار دارم ۱۰ دیقه دیگه یکیتون بره زنگو بزنه بچه‌ها برن سر کلاس..حالا خوبه گف یکیتون ما هممون ریختیم تو اتاق😐بعد من نمیدونستم مدیرمون تو مدرسس...آخه آخرین بار دیدیم رفت بیرون...مدیرمون خیلی جدی و عصبی بود...میکروفونو برداشتم گفتم بچه‌ها یکم صداشو کم کنید میخوام ادای خانم فلانی رو دربیارم😂میخواستم ادای مدیرمون و دربیارم...مدیرمون اولش آروم حرف میزد بعد آخر جمله یهو داد میزد لحنش عصبی میشد😂😂بعد منم دقیقا اونجوری گفتم...گفتم بچه‌های عزیزم(با لحن مهربون) لطف کنید برید سر کلاستون بسه دیگه زنگ خورده(این قسمتو یکم صدامو بلند کردم عصبی شدم)😂بعد گفتم نیام ببینم کسی تو سالنه😐😂

تتو به جای حلقه😁
برچسب ها
بازدید : 381
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 6:39

بازدید : 280
يکشنبه 26 مهر 1399 زمان : 4:38

امروز حوصلم سر رفته بود..دلمم واسه دست انداختن دوستام تنگ شده بود..گفتم چیکا کنم چیکا نکنم..‌یادم اومد قبلا یکی از دوستای خواهرم به شوخی‌ی پیام داد بوده بهش خواهرم داشت سکته میکرد..بهش گفتم اون پیامو هنو داری گف آره...گف چه فکرای پلیدی داری😐😂گفتم بفرس کار دارم...هیچی دیگه شروع کردم فرستادن به دوستام..متنش این بود:

قتل معلم تاريخ در حومه پاريس به دليل نمايش كاريكاتور پيامبر اسلام
بازدید : 282
يکشنبه 26 مهر 1399 زمان : 4:38

آدم باید از یک جایی به بعد، دلخوشی‌هایش را بسازد.
دلخوشی از یک جایی به بعد با پای خودش سراغتان نمی‌آید. سن و سال که کم باشد، دلخوشی زیاد است.
دلخوشی می‌توانست روزی باشد که زنگ آخرش ورزش داشته باشی، دلخوشی می‌توانست روزی باشد که برفی سنگین مدرسه را تعطیل کرده باشد، دلخوشی می‌توانست خریدن یک ماشین کنترل دار قرمز باشد، یا یک عروسک مو زرد ، که هر وقت فشارش بدهی بی درنگ بخندد و تو بال در بیاوری. حتی روزهای جمعه ، حتی غروبش، می‌توانست دلخوشتان کند.
سن و سال که بالا برود دلخوشی‌ها رنگ و بویشان فرق می‌کند. دلخوشی دیگر تک و تنها نمی‌چسبد. تقسیم کردن دلخوشی از خودش بیشتر به آدم مزه می‌دهد. دلخوشی از آن دست کارهایی ست که با بزرگ شدن آدم، انجامش دشوار تر می‌شود. گاهی اوقات برای تقسیمش باید از دلخوشی ات بگذری تا دیگری را خوشحال کنی.
دلخوشی قدرت تقسیم کردن خوبی‌هاست.
می‌دانی رفیق
آدم از یک جایی به بعد شام، تنهایی از گلویش پایین نمی‌رود.

قتل معلم تاريخ در حومه پاريس به دليل نمايش كاريكاتور پيامبر اسلام
بازدید : 189
شنبه 25 مهر 1399 زمان : 5:37

کاش این روزام زودتر تموم شه...زودتر همه چیو ردیف کنم برم سراغش..تموم شه این کنکور لعنتی که آرامش زندگیمو گرفته...فک کنم تا اواسط آبان کارای عقب موندم تموم شه و دیگه جدی شروعش کنم...تاریخشم اعلام کردن...10,11ام تیر ماه...البته تقصیر خودمه اینکه الان از همسنای خودم یکی دو سال عقبم...وقتمو گذاشتم واسه چیزایی که اصن اهمیتی نداشت تو آیندم...سعی میکنم همه چیو درست کنم..میتونستم رشته‌هایی رو برم که از نظر خیلیا خوبه...ولی خب دلم فقط‌ی چی میخواد...هدفم فقط یچیه..نمیتونم به چیز دیگه‌‌‌ای فک کنم...از کجا معلوم شاید آخرم نشه اونی که میخوام..ولی خب این بار آخریه که دارم بخاطرش تلاش میکنم..اگه ایندفعه هم نشه دیگه نمیمونم...چون نمیتونم بازم‌ی عالمه استرس و نگرانی و دلشوره بدم به خودم و خانوادم...نمیتونم دوباره‌ی دوره‌ی گریه و اعصاب خوردی رو بگذرونم...دیگه تحملشو ندارم..19سالمه ولی سه برابر سنم نگرانی و اعصاب خوردی دارم... من عاشق شاد زندگی کردنم ولی این کنکور نمیزاره...کاش به خوبی تموم شه:(

زاد و توشه آخرت ...
بازدید : 385
جمعه 24 مهر 1399 زمان : 7:37

بازدید : 202
پنجشنبه 23 مهر 1399 زمان : 10:38

داشتم تلفنی با یکی از دوستام حرف میزدم...گف اصن حس و حال این روزاش خیلی بده،همش انرژی منفی داره،غصه میخوره ولی دقیقا نمیدونه واسه چی،واسه کی!چیزی هم حالشو خوب نمیکنه و کلا نارحته...بعد از دخترخالش تعریف کرد که اونم حالش گرفتس و میگه افسرده شدم..بعد این دوستم وضع مالی خیلی خوبی دارن..ینی از همه لحاظ همه چی خوبه..میخام بگم این روزا مث اینکه همه حس و حالشون بده و فک میکنن افسرده شدن...اصن ربطی هم به وضع مالی نداره...ینی مشکل از کمبود چیزی نیس..وضع مالی عالی،خوب،متوسط،داغون...همه حالشون گرفتس و این خیلی بده خیلی..ی دلیل خیلی بزرگش همین شرایط کروناس..این اخباری که میشنویم همه جا وضعیت قرمزه و کشته‌های هی داره بیشتر میشه اینا خودش واقعا حال آدمو میگیره..ی دلیل دیگش هم گرونی به نظرم..مردم همه نگران وضع دلار،سکه و... این چیزان..و با این وضع خط فقر وضعیتش داره بدتر میشه..اون روز شنیدم که با این شرایط خط فقر10 ملیون شده و این ینی افتضاح...و البته من خودم میگم این پاییز هم بی تاثیر نیست:| نصف حال گرفتگی‌های بخاطر پاییزه..هوا دلگیره اینم خودش حال آدمو میگیره..و اینکه بیشتر شکست عشقی‌ها تو پاییز اتفاق میفته☹ خب لعنتیااا دیگه با این شرایط داغون شما هم شکست عشقی میدین به یکی معلومه خب آدم افسرده میشه..حداقل اگه میخواین برین بزارید واسه بهاری،تابستونی چیزی..چرا پاییز آخه؟:

این داستان : چگونه نامهربان باشیم؟

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی